کارگاه های مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره احیا

دوره جامع روان درمانی پویشی

دوره جامع روان درمانی پویشی

 

پایه های ارتباط درمانی

شواهد پژوهشی به­ خصوص در اوایل قرن ۲۱، نشان دادند که تمام روش­های روان­ درمانی، صرف­نظر از این که از چه نظریه و چه فنی استفاده می­ کنند، اثربخشند. و میزان اثربخشی نسبتاً برابر است. به دنبال این یافته­ ها، محققین به دنبال کشف و بررسی عوامل مشترکی که در تمام روش­های روان­درمانی وجود دارد و باعث می­شود این روش­ها صرف­نظر از نظریه و فن مؤثر باشند، اقدام کردند. در این بررسی­ها یک سری مؤلفه­ هایی آشکار شدند که می­ توانند به عنوان پایه ای برای تمام روش­های روان­ درمانی به­ خصوص روش­ های روان­پویشی و خودشناسی محور مورد استفاده قرار بگیرند.

در این بخش از دوره، مفاهیمی که سنگ بنای تمام روش­های روان­ درمانی است آموزش داده می شود. به­ خصوص که در ایران این مسأله از اهمیت خیلی بیشتری برخوردار است چرا که ما هنوز چندان آموزش­ های مدونی در زمینه روان­ درمانی و سیستم­ های نظارتی برای روان­درمانی نداریم؛ در نتیجه با توجه به علاقه زیادی که در میان دانشجویان برای یادگیری روش­های روان­درمانی است، از لحاظ عملیاتی این نقطه ­ای مهم  برای شروع است که می­ تواند دانشجویان دوره های درمانگری را به سمت تسلط به روش­های برقراری ارتباط حرفه­ای از یک سو و از طرفی دیگر فنونی که با توجه به علاقه نظری خودشان می­ خواهند دنبال بکنند سوق بدهد.

 

درمان بینشمدار

مرتبط ‎ترین درمان به رویکرد روان‎پویشی، درمان بینش‎محور است که مناسب‎ترین نوع درمان برای افراد مضطرب و افراد دارای تعارض‎های درونی محسوب می‎شود (تما و راس، ۱۹۹۳). این رویکرد برای افرادی مناسب است که رشد ایگو مناسب با سنّ‎شان داشته‎اند و شواهدی مبنی بر وجود تعارض درونی نشان می‎دهند؛ می‎توانند به بزرگسالان اعتماد کنند. در مورد کودکان کم‎سنّ، می‎توان از بازی به شکل موثّری استفاده کرد. درمان بینش‎محور برای افرادی مناسب است که اختلال‎های درون‎سازی مانند اضطراب یا افسردگی دارند. افراد دارای مشکلات درون‎سازی معمولاً تجربۀ تعارض درونی داشته‎اند؛ در حوزه‎های مهمّ تحوّلی، رشد خوبی داشته‎اند؛ دلبستگی و روابط موضوعی خوبی دارند. اهداف درمان شامل حلّ‎وفصل تعارض‎هاست. مهمّ‎ترین مکانیزم‎های تغییر شامل ایجاد بینش و کار و تمرین بر روی تفسیرها است.

البته معمولاً بینش شناختی اتّفاق نمی‎افتد. بلکه، فرد مشکلات هیجانی را مجدداً تجربه می‎کند، احساس‎ها را پردازش می‎نماید و به درک بهتری از آن‎ها می‎رسد. از طریق بازی (برای کودکان) و انعکاس دادن تفسیرها و افکارها و احساس‎ها توسّط درمانگر، فرد رویاها و احساس‎های ممنوع را ابراز می‎کند، بر مسایل تحوّلی تسلّط می‎یابد و تعارض‎ها را حلّ‎وفصل می‎کند (فریدهایم و راس، ۱۹۸۳).

بینش و کار و تمرین بر روی تفسیرها هم‎چنین در مورد افرادی موثّر است که منابع درونی خوبی دارند و حوادث آسیب‎زای عمده را تجربه کرده‏اند. برای مثال، آلتشال (۱۹۸۸) اظهار کرده است که رویکردهای روان‎تحلیلی برای کمک به افراد در مورد سوگواری برای مرگ والدین موثّر هستند. چتلیک (۱۹۸۹) از درمان متمرکز به عنوان درمانی که بر رویدادهای استرس‎زای عمده در زندگی فرد تمرکز می‎کند، یاد کرده است. چتیک از رویدادهایی مانند مرگ یکی از اعضای خانواده، طلاق، بستری شدن در بیمارستان، و بیماری، به عنوان رویدادهای استرس‎زای عمده یاد می‎کند. درمان متمرکز بر یک مشکل خاصّ تمرکز می‎کند و معمولاٌ کوتاه‏مدّت است. این درمان دارای رویکرد روان‎پویشی است و از ایجاد بینش و کار و تمرین بر روی تفسیرها استفاده می‎کند. به عقیدۀ چتیک، این درمان برای افرادی موثّر است که قبل از وقوع رویداد استرس‎زا، مراحل تحوّلی را به خوبی سپری کرده‎اند.

 

رویکردهای ایجاد ساختار

رویکرد ایجاد ساختار در مورد افرادی به کار می‎رود که دارای نقص در روابط شیئ یا فرایندهای بین‎فردی هستند (راس،۱۹۹۸). در مورد کودکان دارای روابط شیئ تخریب‎شده، آشفتگی در مرزهای خود/دیگری، و اشکال در تشخیص واقعیّت از خیال، درمانگر تلاش می‎کند که ثبات شیء، توانایی تمایز خود/دیگری، مدول‎سازی عاطفه و کنترل تکانه ایجادکند.

مهمّ‎ترین مکانیزم تغییر، ایجاد این فرایندهای درونی است. به خصوص، رشد و تحوّل روابط شیئ مهمّ است. ماهلر (۱۹۶۸) نظریّۀ جدایی-تفرّد را مطرح کرد و در مورد رشد ثبات شیء و بازنمایی‎های شیء صحبت کرد. بلنک و بلنک (۱۹۸۶)معتقدند که روابط شیء نقش مهمّی را در سازمان‎یابی سایر فرایندهای درون‎روانی ایفا می‎کنند. افراد دارای تخریب شدید در روابط شیء، مانند افراد دارای اختلال شخصیّت مرزی، افراد سایکوتیک، و کودکان دارای مشکلات رشدی اولیّه در حوزه‎های مختلف، جامعه هدف این رویکرد درمانی هستند. هم‎چنین، افرادی با بدکارکردی جدّی در خانواده که معمولاً واجد سوابق ژنتیکی نیز هستند، پاسخ دهی مناسبی به این رویکرد درمانی دارند.

در یک رویکرد ایجاد ساختار، همدلی درمانگر بسیار مهمّ‎تر از ارائۀ تفسیر است (کوهات، وولف، ۱۹۷۸). کوهات و وولف به همدل نبودن والد در وران کودکی اشاره کرده‎اند که عامل مهمّی در تخریب روابط والد-کودک است. به دلیل رواج این مشکل در تعامل والد-کودک، همدلی درمانگر در طول تاریخ روان‎درمانی به یکی از ابزارهای مهمّ درمان تبدیل شده است. همدلی موجب می‎شود که فرد، درمانگر را درونی کرده و به یک عضو درونی باثبات تبدیل کند.

چتیک (۱۹۸۹) و راس (۲۰۰۴) مثال‎هایی از روان‎درمانی با کودکان مرزی را ارائه کرده‎اند. معمولاً کمک به حلّ مساله و مقابله نیز در مورد این کودکان موثّر هستند.

روان‎درمانی با این افراد معمولاً درازمدّت است (حداقل یک الی دو سال).

 

رویکردهای حمایتی

این درمان‎ها بیش‎تر برای افراد دارای مشکلات برونی ‎سازی هستند. گروه وسیع اختلالات برونی‎سازی شامل عملی کردن آنی تکانه‎های ناخوشایند، اختلال ضدّاجتماعی، اختلال‎های منش، اختلال نافرمانی مقابله‎ای، و اختلال سلوک می باشد (بائوم، ۱۹۸۹). رویکرد روان‎پویشی معتقد است که این افراد، مشکلات رشدی شدید دارند. آنان مکانیزم‎های موردنیاز برای کنترل تکانه و به تأخیر انداختن لذّت را کسب نکرده‎اند. به علاوه، معمولاً خودمحور هستند، احساس‎های شرم و گناه را نشان نمی‎دهند و فاقد توانایی همدلی کردن با دیگران می­باشند. کسلر (۱۹۸۸) معتقد است که درمان حمایتی ساختاریافته برای این افراد بسیار موثّرتر از سایر انواع درمان‎های روان‎پویشی است. درمان بر این‎جا و اکنون و حلّ مساله و ایجاد مهارت‎های مقابله‎ای مترکز خواهد شد. برای مثال، درمانگر می‎تواند در مورد مقابله با رفتار تمسخّرآمیز افراد دیگر خانواده و یا ایجاد مهارت مدیریّت خشم، با افراد، بازی نقش انجام دهد.

 

بهوشیاری

رویکرد درمانی ذهن­ آگاهی یا بهوشیاری، مبنای درمان­های موج سوم قرار گرفته است. رویکرد درمانی مبتنی بر بهوشیاری، می تواند ظرفیت­ های مقابله، مشاهده و تغییر را در درمانجو افزایش داده و فرایند درمان را تسهیل نماید.

توان خود­مشاهده­ گری درمانجو، در هر سحطی از مداخلات، منجر به تسهیل فرایند درمان می­ شود و از بازگشت جلوگیری می­ کند. مشاهده افکار، احساسات، تمایلات، هیجانات، عمل و به طور کلی، مشاهده فرایند رفتار توسط فرد امکان پذیر شده و او را در مسیر درمان، فعال می کند.

مطالعات شناختی نشان می­دهند تکنیک­های بهوشیاری، اثری پایدار داشته و بر ساختار مغز تأثیر می­ گذارند و لذا به منظور بهبود اثرات ژنتیکی، مؤثر و مفید است.

به عنوان مثال، در پژوهشی در دانمارک، تصاویر MRI از مغز افرادی که به طور مداوم تکنیکهای ذهن آگاهی را انجام می دهند، تهیه شد و این تصاویر، با MRI از مغز کسانی که تمرین نکرده اند، مقایسه گردید. نتایج نشان داد: «تمرینات بهوشیاری به طور مداوم، تغییراتی در ساختار مغز ایجاد می کند».

پژوهش دیگری در دانشگاه ایموری آتلانتا، نشان داده است ماده خاکستری در مغز مراقبه کنندگان بهوشیار، بیشتر از سایر افراد است. با افزایش سن، حجم ماده خاکستری مغز، به طور طبیعی کمتر می­ شود اما در این افراد، این کاهش اتفاق نمی افتد!

این تغییرات دایمی، کمک بزرگی است و مغز را از مشکلات احتمالی آینده، مصون نگه می دارد. یعنی، علاوه بر اینکه مراقبه های مداوم، احساس شادکامی و آرامش بیشتری در زندگی روزمره ایجاد می کند، توان مقابله و حل مساله را در شرایط دشوار آینده، افزایش می دهد.

به عبارتی می توان گفت این رویکرد مداخلاتی، یک حمایت عصبی از مغز و دستگاه عصبی بدن ایجاد می کند و یک محافظت نورونی ایجاد می کند.

4 thoughts on “دوره جامع روان درمانی پویشی

  1. باسلام تاریخ شروع این کارگاه ۸۰ ساعتی اموزش جامع رواندرمانی پویشی مشخص نشده . لطفا درباره تاریخ وروزهای برگزاری اطلاع رسانی کنید مچکرم

    1. با سلام و احترام، دوست عزیز، در صورت تمایل، با بخش ثبت نام تماس بگیرید، همکاران اطلاعات کامل را در اختیار شما قرار خواهند داد.
      تلفن های تماس برای اطلاعات بیشتر و ثبت نام کارگاههای مرکز مشاوره احیا: ۸۸۲۴۶۸۵۰ – ۰۲۱ و ۰۹۰۱۳۳۶۸۷۳۸
      موفق باشید

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *